چند روز اخیر مرتباٌ ذوقمرگ میشم بخاطر حرفایی که میشنوم اولینش مربوط به یکی از دوستای دانشگاهم بود که خب دوست نبودیم همو میشناختیم سلام و علیک داشتیم ولی دوست محسوب نمیشدیم بعد من تو قرنطینه یک گروه دوستانه زدم و دیروز برگشت گفت که چرا زودتر نشناخته بودمت من و از این به بعد جزو دوستامیو من کلی ذوقمرگ شدم که آنابل هم اومد جزو دوستام و امروز هم گفتم بیام بیان یکم مغزم رو استراحت بدم مواجه شدم با یه کامنت خیلی مهربون که خب میشه گفت من از ذوق غش...
حتی خیال تو را داشتن هم خوش است بازدید : 361
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 20:21